1.چرا تاریخ کشورمون باید از یونان ترجمه بشه؟
در نیازمندی تاریخ ایران به منابع یونانی، استفاده از واژه ی باید کمی مبالغه و اغراق آمیز است.در حقیقت این باید را با همه جدیتش، تبلیغات اروپایی-غربی برای بزرگ جلوه دادن پونان که نماد هلنیسم(یونانی گری!) بود و هست، مطرح کرده و می کنند!
در صورتی که کدام کارشناس تاریخ ایران است که نداند امروزه دیگر در کنار مطالعات شاهنامه پژوهی، یافته های بی شمار باستان شناسی، بررسی متن های باستانی بازمانده همچون: اوستایی، پارسی باستان، پارسی میانه(پهلوی) ( و دیگر متن های در دسترس به دیگر زبان های ایرانی میانه ی شرقی) و دفتر های فاخر ادب پارسی در س از اسلام، .... اعتماد به راستی و درستی تاریخ های یکسویه و دستبرد خورده ی کلاسیک یونانی، کاری کودکانه است!
2- چرا قبل از انقلاب یا حتی قبلتر منبعی راجع به کوروش نیست چرا باید کوروش رو انگلیسی ها بسازن و به ما بدن؟
به پاسخ های بعدی که این نکته را موشکافی کرده اند،بنگرید!
3- چرا روز جهانی کوروش در هیچ یک از تقویم های سازمان ملل ثبت نشده و مردم جهان روز جهانی کوروش را نمیشناسن؟
روز
جهانی کوروش، روزی کاملا نمادین و قراردادی است و اگر سندی تاریخی برای آن
در دست نیست، دلیل خوبی برای زیر پرسش کشیدن کوروش نیز نیست!!!
4-
زرتشتیان طبق آداب و اعتقاداتشان مردگان خود را میسوزاندن و اگر کوروش
زرتشتی بود،طبیعتا جسد او را میسوزاندن پس آرامگاه کوروش از کجا پیدا شد؟
زرتشتی بودن کوروش تنها یک احتمال است و اگر سندی تاریخی برای آن در دست نیست، دلیل خوبی برای به زیر پرسش کشیدن کوروش نیز نیست!!!
5-
اگر کوروش یکتا پرست بود چرا کوروش در منشور حقوق بشر که همه منصوب به او
میدونن بارها و بارها(مردوک) بت بزرگ بابل رو ستایش کرده و میگوید با یاری
او بابل را فتح کردم؟؟
یکتاپرستی کوروش تنها یک احتمال است و
اگر سندی تاریخی برای آن در دست نیست، دلیل خوبی برای زیر پرسش کشیدن کوروش
نیز نیست!!!
پرسنده، فراموش کرده که یکتاپرستی در تاریخ ایران باستان، ویژهگی زرتشت است و کوروش پیامبر نبود و سیاستمدار و فرمانروایی بود که به سبب راستی در رفتار، درستکاری و اخلاق مداری در سه هزار سال پیش، مقام ویژه ای نیز در ادبیات بجا مانده از ادیان الهی دارد. اتفاقا یکی از ویژگی های کوروش در تاریخ ایران باستان، رواداریی او در آزادی دیگر باورها(غیر زرتشتی) و احترام به همه ی ادیان دارد و از احترام و همدلی با باورهای بابلی ترسی ندارد!
- نکته :
همچنین می توان افزود که سوگند
کوروش در منشور خودش به دلیل احترام و تعامل به همه ادیانست همانطور که او
یهودی نبود ولی هزینه ساخت هیکل را داد و نیز معبد مردوک و معابد ملل فتح
شده را.
6- چرا در تاریخ و ادبیات ایران نامی از کوروش نیست؟ سعدی حافظ و دیگر شاعران نامی از کوروش کبیر نبردن؟
مگر شخص قابل ستایش و بزرگ نبوده است؟
تمام منابعی که با موضوع های عرفانی و حکمی در این پرسش از آن ها یاد شده، گذشته از آن که منابع تاریخی ( با محتوای تاریخ نویسی) نیستند، که از منابع نوشته شده در پس از اسلام به شمار می روند که طبیعتا، نه تنها از کوروش که از بسیاری دیگر از چهره های تاریخی نیز نامی نبرده اند!
که البته یک دلیل آن، گسست تاریخی و جدایی فرهنگی بوده که با یورش اسکندر و سپس تازیان (اعراب) و نابودی گفتارها و نوشتارهای ایرانیان باستان ایجاد می شود، و ناآگاهی ایرانیان سده های پسین را از سرگذشت پدران خود به دنبال دارد که کم کم سبب کمرنگی یاد آنان در خاطره ی جمعی و ازلی جامعه ی ایرانی شده بود.
تا آن که این بار، یک شاهکاری ادبی در پس از اسلام، با موضوع تاریخ ایران باستان،با نام شاهنامه ی فردوسی سروده می شود که درباره اش خواهیم گفت.
اما پیش از آن باید بدانیم که نام کوروش با آواهای گوناگون و به روشنی، در متن های کهن سال و باستانی، همچون
عهد عتیق (تورات)
سنگنوشته های هخامنشی (در کتیبه بیستون و ... به زبان پارسی باستان و خط میخی) و ....
- نکته :
تاریخی
که در آن نام کوروش آمده است در زمان بسیاری از عرفا و نویسندگان ترجمه
نشده و در دسترس نبوده ولی شاهان ساسانی و اشکانی نامشان در بسیاری از متون
به خط پهلوی آمده و پس از حمله تازی ها ترجمه شده است.
7-چرا حتی فردوسی که کتابش را نشان شاهان است؟
به پاسخ پرسش بعدی بنگرید!
8-
فرودسی که از شاهان و حکومتهای قبلتر از هخامنشیان و بعد از آنها نام برده
یعنی نمیدونسته که کوروش چه کسی بوده؟ دریغ از یک بیت شعر.
فرودسی، دفترها
و متن های بازمانده در پس از اسلام و جان بدر برده از یورش تازیان را از
زبان های باستانی، به زبان پارسی روزگار خود ( سده چهارم هجری) ترجمه کرده
و اگر چه به درستی نمی دانیم که آیا متن های در دسترس فرودسی که البته شمارشان نیز اندک بوده، یادی از کوروش کرده اند یا نه؟!
اما امروزه به وسیله ی بسیاری از کارشناسان و نمادشناسان متن های حماسی، همسانی ها و همانندی های بسیار نزدیکی میان کوروش و دو چهره ی برجسته ی شاهنامه ی فردوسی دیده می شود.
( بر پایه ی پژوهش های جنیدی: داراب و بر پایه ی پژوهش های خالقی مطلق: کیخسرو)
9-اگر کوروش در بین ایرانیها شخصیت معروفی و بزرگ یا عظیمی بوده چرا تمام ایران شخصی را پیدا کنید که نام اجدادش و پدربزرگش کوروش باشه؟
همانطور
که اشاره شد، این کاملا طبیعی است که بر اثر گسست ها و شکست های تاریخی
یورش اسکندر و اعراب، خاطره ی سرگذشت و سرنوشت هخامنشیان و نام های
پادشاهان این دوره با همان آوای پارسی باستان! ، فراموش شده بود و این تنها
شامل نام کوروش نیست( داریوش،خشایارشا،...) اگر چه نمونه های چنین واژگانی
را با اندک دگرگونی هایی در تلفظ بومی، در منابع یونانی و عبری به روشنی
می توان دید.
گونه ی درست و راست نام های هخامنشی (از جمله
کوروش) نخستین بار در همین سده ی پیش روی ما، که بازخوانی سنگنبشته های
هخامنشی به انجام رسید، آشکار شد
پس بدیهی است که نام های هخامنشی( برخلاف اشکانیان و ساسانیان) که تا عصر ما، زبانشان فراموش شده و ناشناخته بود (برخلاف زبان پهلوی ساسانی که تا عصر ما زنده ماند و همچنان آموزش و بکار می رود)، در سنت نامگزاری ایرانیان پس از اسلام جایی نداشته باشد.
10-
تا قبل از محمد رضا پهلوی اسم کوروش به اندازه ای برای ایرانیان ناشناخته
بوده که این نام رو برای پسرانشان انتخاب نکردن؟ بر خلاف سایر اسامی
پادشاهان پارسی در میان تمام دوستان و بستگانتون بگیرید و شخصی را پیدا
کنید که نام یکی از اجدادتون کوروش باشه؟
بله همانطور که در
نام اجدادمون، نام های داریوش و خشایار هم نیست، پس بر همین اساس آیا باید
به سادگی نتیجه بگیریم که این نام ها و این چهره های در دوره ی خود شناخته
شده و جهانی، دروغین بوده اند؟!!!
شکی در این نیز نیست که این
نام ها، البته نه در زمان پهلوی دوم!، که در اواخر دوره ی قاجار (حدود 1240
خورشیدی)، همزمان با رمزگشایی و کشف و بازخوانی خطوط میخی هخامنشی که به
زبان پارسی باستان نوشته شده بودند،شناخته و بکار برده شدند. پس آیا باید
چنین نتیجه نگرفت که در این میان، نه هخامنشیان، که اتفاقا تنها
کوروش،ساخته ی دست پهلوی بوده است ؟!!!
11-
آثار امپراتوری روم در سراسر اروپا، در تمامی جزایر مدیترانه در شمال
آفریقا، در مصر و خاورمیانه و ترکیه وجود داره و ثابت میکند که روم زمانی
امپراتوری برتری جهان بوده:؟ اما آثار دوران کوروش کبیر که طرفدارانش مدعی
هستند بیشتر در آسیا و آفریقا زیر فرمانش بوده در هیچ سرزمینی وجود ندارد
جز تخت جمشید ایرانمون که معلوم نیست چی بوده و چطوری ساخته شده حتی
نمیتونه چیزی رو ثابت بکنه که این بنا مال کوروشه!
در این
پرسش، برای نخستین بار کسی معتقد است که تخت جمشید را کوروش ساخته!
زیرا امروز دیگر همه بر این آگاهیم که اصولا سازنده و پردازنده ی تخت جمشید، داریوش نخست هخامنشی است!!!
بزرگترین دلیل حضور چهره ی تاریخی کوروش و در حقیقت پدیداری کسی که به گفته ی همگان، دست کم یک پدیده ی اخلاقی در تاریخ شرق باستان به شمار می رود
بجز
یافته ای باستان شناسی در پایتخت او (پاسارگاد)، بجز شواهر گوناگون بازتاب
شخصیت تاریخی (با نام کوروش) و دیدگاه های رفتاری او در ادبیات جهانی
(منابع یونانی (هرودوت، کتزیاس، ...)، منابع عبری (عهد عتیق: تورات)،منابع
عربی ( قرآن مجید، بر پایه ی دیدگاه و تفسیر ابوالکلام آژاد و استاد علامه
آیت الله طباطبایی)، و بجز ردپای نام او در ادبیات اسلامی که به همت استاد
زنده یاد، محمد ابراهیم باستانی پاریزی به روشنی ردیابی شده،بجز بازتاب
چهره ی او در آثار باستانی و هنر کلاسیک غربی - یونانی، بجز ردیابی بازتاب
چهره ی او در ادبیات حماسی و اساطیری ایران باستان
( بر پایه ی
پژوهش های جنیدی : داراب و بر پایه ی پژوهش های خالفی مطلق: کیخسرو)، بجز
بازتاب ویژه ی شخصیت او در ادبیات بومی رومانی، بجز یاد و نام او در
استوانه ی فتح بابل، بجز یاد و نام او در سنگنبشته های بابلی- اکدی در تمدن
بین النهرین
آری!!!!...
گذشته از همه ی این ها، بزرگترین انگیزه ی جهانی حضور این پدیده ی پدیدار
شده در روح ایرانی-شرقی،در حقیقت همان ادامه دهندگان راه او یعنی فرزندان و
جانشینان او هستند که پس از او، اما همسو با او، یکی از شگفت انگیزترین و
پیچیده ترین دستگاه های اداری و گسترده ترین فرمان روایی امپراتوری های شرق
باستان را پایه ریزی می کنند که پیش از دو سده پس از او، ادامه یافته و
بازتاب و ارزش و شگفتی آن بدون مبالغه، تا به امروز نیز بر اندیشه و هنر
جهان معاصر سایه انداخته است!
- نکته :
در پاسخ به پرسش کننده باید گفت: اساس پرسش مطرح شده غلط هست. چرا که شما
آثار یک امپراتوری را که در طول دوران طولانی شکل گرفته را با آثار یک
پادشاه که جزو پایه گذاران هم هست مقایسه می کنید که مقایسه غلط ، باطلی
هست. در همین راستا اگر آثار امپراتوری هخامنشی رو مورد بررسی قرار بدید
شواهد حضور هخامنشیان در سرتاسر قلمرو بیان شده وجود دارد.
از کتیبه ها و مجسمه معروف داریوش در مصر تا آمفوراها و ظروف فلزی با تکنیک ساخت و تزیین هخامنشی در حوزه دریای سیاه و لیدی گرفته تا پایه ستون های زنگی شکل هخامنشی در ارمنستان و آثار گسترده هخامنشی در تومولوس های سکایی در قفقاز از جمله نقاشی از سربازان هخامنشی در تومولوس تاتارلی و.... که بسیار زیادند و بیان بررسی اونها نیاز به مطالعه و بررسی های تخصصی دارد.
12- چطور میشه شخصی اینقد امپراطوریش بزرگ باشه ولی از تمدنش هیچ اثری در مستعمراتش نباشه؟
به پاسخ پرسش پیشین بنگرید.
13- نکته بعدی هر چی آثار فارسی الان در بازار است جدیده و منبعشون تاریخ (هرودت) و نقل گزنفون هستش که خارجی ها هستند و بعد از اینکه کشف منشور کوروش تغییر نام آرامگاه مادر حضرت سلیمان (ع) بر آرامگاه کوروش، کشف شود و ترجمه کتابی به نام هرودوت همه در یک زمان تقریبان اتفاق افتاده و توسط افراد انگلیسی تبار بوده !!
در پاسخ به نخستین پرسش ها، بازگو شد که اتفاقا و نیکبختانه امروز دیگر در مطالعات هخامنشی، توجه به دیگر منابع و سرچشمه های غیر یونانی در شناخت هخامنشینان، بسیار رونق گرفته که سبب رویکردهای ژرف تر و بی جهت تری در شناخت این فرمانروایی جهانی شده است.
اگرچه شکی نیز در این نیست که اصولا مطالعات هخامنشی با رواج و نیرو گرفتن علوم جدید و رشته های دانشگاهی شرق شناسی و ایرانشناسی، که با کشف راز خطوط میخی هخامنشی همزمان شده بود، منجر به کشف ها و پژوهش های تازه و راه گشا، در شناخت کوروش و آرامگاه او شد که در تایید آن، پژوهش های بسیاری از سوی کارشناسان اروپایی و باستان شناسان ایرانی منتشر شد.
14- چطور مقبره ای که قرنها به نام مادر حضرت سلیمان معروف بوده، بهو توسط کاشف انگلیسی ها به عنوان مقبر کوروش اعلام میشه؟
زیرا به سبب همان گسست های تاریخی که پرسنده در پرسشهایش به کلی نادیده گرفته بود!، یاد و نام صاحب اصلی آرامگاه نیز در پس از اسلام فراموش شده بود
چنانکه پارسه ( تخت جمشید) نیز تخت سلیمان نام گرفته بود!
همچنین این کاملا طبیعی و بدیهی است که کشف هویت صاحب اصلی آرامگاه مادر سلیمان (کوروش)، همزمان با کشف خط میخی و نیرو گرفتن مطالعات هخامنشی و کاوش های باستان شناسان این دوره ی تاریخی،بازنشناسی شود...
----------------------------
1- از مورخین سده های اسلامی، ابوالفرج بن عبری در کتاب مختصر الدول و ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه عن القرون الخالیه نام این شاه را، کورش مسعودی در مروج الذهب و معادن الجوهر، کورس، طبری در تاریخ الرسل و الملوک و ابن اثیر در تاریخ کام (کیرش) و حمزه اصفهانی نیز در تاریخ سنی ملوک الارض و النبیا (کوروش) نوشته اند... برای آگاهی بیشتر در این باره: کوروش کبیر(ذوالقرنین)، مولانا ابوالکلام آزاد، ترجمه ی محمد ابراهیم باستانی پاریزی،نشر کوروش 1374
2- کوروش کبیر در آثار هنری اروپاییان،دکتر غلامعلی همایون،دانشگاه ملی ایران،2535
3- یافته
های ایرانشناسی در رومانی( مجموعه مقالات)، دکتر ویرل باجاکو، نشر تاریخ
ایران،1370، مقاله ی: شخصیت کوروش کبیر در منظومه ای به زبان رومانیایی
،برگه ی 69
4- برای نمونه: پاسارگاد ( پایتخت و آرامگاه کوروش
هخامنشی: ذوالقرنین)، علی سامی،بنیاد فارس شناسی،1357، و ایرانویج(مجموعه
مقالات فره وشی،دانشگاه تهران، 1347، مقاله ی : آرامگاه کوروش بزرگ، برگه ی
73
اگرچه بار دیگر نباید فراموش کرد که حتی اگر این آرامگاه
نیز منعلق به کوروش نباشد، چونان بسیاری از پادشاهان و سرداران گمنام و بی
آرامگاه تاریخ!، دلیل محکمی بر نبود او و ساختگی بودن و انگلیسی بودن این
چهره باستانی و جهانی نیست!!!
....
از محقق تا مقلد فرق هاست
زانکه آن کوه است و این دیگر صداست
سخت گیری و تعصب خامی است
از جنینی کار خون آشامی است!!!
حدود دی ماه 1393 بود که 14 پرسش در غالب یک پست درباره کوروش بزرگ و خاندان هخامنشیان و ایران باستان در بسیاری از فضاهای مجازی بمانند فیسبوک و ... مطرح شد
هم اکنون پاسخ نامه ای برای آندسته از افرادی که با دشمنی چنین نوشتارهایی آماده میکنند و برای ناآگاهانی که ناخواسته به میهن آسیب میرسانند آماده کرده ایم
تنها به عنوان درآمد،نگارنده (پاسخ دهنده به این پرسش ها)
این یادآوری را خویشکاری (وظیفه) خود می دانم که نباید فراموش کرد: بیش از آن که بی منطقی و نا آگاهی سرشار و چشمگیر در پرسش های مطرح شده و چگونگی پاسخ به آنها مهم باشد
نکته ای مهمتر را نباید به فراموشی سپرد که این گونه جریان سازی های هوشمندانه در شبکه های اجتماعی متداول (موبایلی و اینترنتی) که امروزه دیگر دولبگی چاقوهای آن ها! بر همه روشن شده،در نقد هویت ملی ایرانی، تاریخ ایران باستان، و گاه حتی تاریخ پس از اسلام،به روشنی بوی گرایش های سنتی مارکسیست- کمونیست های سر سپرده را که امروزه در آمیزش با خواهر خوانده ی خود، پان ترکیسم!، رنگی دیگر به خود گرفته اند را می دهد!
اکنون هم ، همانند همیشه، با برترین ابزارهای خود:
1-شایعه پراکنی
2-چالش افکنی با طرح پرسش های غیرحرفه ای، زودباورانه و عوام پسندانه، در راستای ایجاد دو دستگی و چند دستگی در مشترکات و باورهای ملی و مذهبی یک کشور و در نبرد با همبستگی من و تو به میدان آمده اند.
اینک این گوی و این میدان!...